در جستجوی احساسات از دست رفته.

ساخت وبلاگ

مرشد دوشنبه ۱۴۰۲/۱۲/۲۱، 23:40

گاهی احساساتی را که در گذشته تجربه کرده‌ام را جستجو می‌کنم. می‌خواهم کتابی را پیدا کنم که مثل دایی جان ناپلئون، وقتی از سر شب تا خود صبح بیدار هستم، مرا بخنداند، می‌خواهم که دوباره همان حس قدیمی را برایم تکرار کند، همان حسی را که وقتی که غم سنگینی در دلم بود و پناهم همین آقایان دایی جان ناپلئون و سان‌فراسیسکوی اسدالله میرزا بودند، تجربه کردم. دلم می‌خواهد فیلمی از آسمان برایم فرستاده شود که درست مثل ده دقیقه آخر لالالند، قلبم را لمس کند و موسیقی‌اش گوشهایم را نوازش دهد، دلم می‌خواهد بیسکوییت های نسترن، همان مزه‌ای را بدهند که سال ۹۹ می‌دادند، وقتی کنکوری بودم و آهنگی در گوشم می‌خواند " که تو دیگر وطن من نیستی، پس من از چه دفاع می‌کنم؟" و من بیسکوییت ها را در چای می‌زدم و تست ادبیات حل می‌کردم. می‌خواهم کشک بادمجان‌ها، همان مزه ای را بدهند که روز اولی که کشفشان کردم می‌دادند، وقتی در مدرسه، لیلی به من گفت که می‌توانم از غذایش بخورم و من، که هیچ وقت لب به بادمجان ها نزده بودم، گویی با اولین لقمه عاشق شدم. آن هم عاشق یک غذا. هزاران بار پای گاز ایستاده‌ام و ظرف و گاز را کثیف کرده‌ام، تا مزه آن لقمه را دوباره حس کنم، می‌خواهم ماه رمضان ها، مثل همان رمضان هایی باشند که التماس می‌کردم پدر را که از خواب بیدارم کند تا بتوانم بعد از سحری، تا ۷ صبح کتاب بخوانم و مامان هم نماز بخواند و با کتاب دعایش به خواب برود.

نه، هیچ چیز آن روزها خاص نبود، هیچ چیز این روزهایی که هم مثل سگ می‌گذرد هم خاص نیست. اما دیگر نمی‌خواهم در جستجو باشم. آن احساسات پاک و دست نخورده، دیگر تکرار نمی‌شوند، باید در جستجوی احساسات جدیدی باشم. همین.

مگه مهمه برات؟...
ما را در سایت مگه مهمه برات؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : morshedrahtabahi بازدید : 2 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 14:09